براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
سلام ب وب من خوش اومدی اینم عکسمه
نظر بدید پیشنهاد بدید هرچی دوس داریت بدید اما بهم فحش ندید؛من زیاد نمیام عزیزان آپ کم میکنم؛شرمندتونم امیدوارم خوش باشید
24 / 9 / 1391 ساعت 10:34 |
بازدید : 798 |
نوشته شده به دست ♥◊ρэdяαм◊♥ |
(نظرات )
یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگیمی کرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای بهخدا ! با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند . در نامه این طور نوشتهشده بود : خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگیمی گذرد . دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید . این تمام پولی بود که تاپایان ماه باید خرج می کردم . یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم رابرای شام دعوت کرده ام . اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم . هیچ کس را هم ندارمتا از او پول قرض بگیرم . تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن... کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشانداد . نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میزگذاشتند . در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند ... همه کارمندان اداره پستاز اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند . عید به پایان رسید و چندروزی از این ماجرا گذشت . تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسیدکه رویآن نوشته شده بود : نامه ای به خدا ! همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده وبخوانند . مضمون نامه چنین بود : خدای عزیزم . چگونه می توانم از کاری که برایم انجامدادی تشکر کنم . با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی رابا هم بگذرانیم . من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی ... البته چهار دلارآن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند ... !!!